توسعه سیستان و بلوچستان نیازمند تغییر روش زندگی مردم
- شناسه خبر: 15981
- تاریخ و زمان ارسال: 30 آذر 1393 ساعت 17:49
- بازدید : 27 بازدید
- نویسنده: نویسنده
امان الله تمنده رو-برای نیل به اهداف توسعه بخش نه یک یا چند گروه اجتماعی ، بلکه تمامی اقشار از روشنفکران ، رهبران مذهبی و مدیران دولتی گرفته تا کارگر و کارمند و کشاورز و صنعت کار همگی باید طبق برنامه های مدون ،زمانبندی شده و متحد تلاش نموده و در اجرای برنامه ها کم کاریهای هر گروه را به آنان یادآوری نمایند تا خللی در برنامه های از قبل تعیین شده به وجود نیاید. همبستگی ملی و اراده جمعی برای ایجاد تغییر نیز باید وجود داشته باشد تا مبادا گروهی در راه برنامه ها خللی ایجاد کنند.جلب مشارکت اجتماعی و همراهی تمام گروههای قومی هم باید مد نظر برنامه ریزان توسعه قرار بگیرد.
استان سیستان و بلوچستان به عنوان بخشی از سرزمین آریایی پارس منطقه ای در حال توسعه است. این استان جنوب شرقی ایران از توسعه نیافته ترین استانهای کشور محسوب می شود.کارشناسان دلایل عقب ماندگی این استان را دوری از مرکز ،آماده نبودن زیرساختهای صنعتی و معدنی ، مسائل امنیتی ، بافت قومی و مذهبی و برخی عوامل دیگر می دانند . برخی از این موارد از سوی حاکمیت کشور قابل تغییر و یا اماده سازی هستند. اما برخی دیگر از نیازمندیهای توسعه نه توسط دولت بلکه خود مردمان این دیار قابل تغییر و تحول هستند هستند . از جمله آن می توان به نیاز به تغییر در باورها و سنن رفتاری و فرهنگی اشاره کرد.تغییراتی که سالها و قرون متمادی در بین مردم وجود داشته اند و در مقابل آن نیز مانند هر تغییر دیگر مقاومتهایی وجود دارد اما باید دانست که برای تغییر و تحول ، کنار گذاشتن برخی عادات و روشهای زندگی اجتناب ناپذیر است.
برای روشن شدن موضوع می خواهم به تجربه ای که چندی پیش با سفر به مناطقی خارج از استان کسب کرده و تفاوتهای نوع زندگی مردم آن مناطق با مردم استان را احساس کردم اشاره کنم.دهه اخر تابستان امسال فرصت مناسبی بود تا به استانهای کرمان ، یزد و اصفهان سفر و با دید اجتماعی و مقایسه ای به تحولات این استانها بنگرم.استانهایی که در مقایسه با سیستان و بلوچستان در جایگاه توسعه بالاتری نسبت به استان ما قرار دارند . برای محدود تر شدن مساله از مقایسه استانهای اصفهان و کرمان با استان خودمان به دلایل فاصله عمیق توسعه این استانها با سیستان و بلوچستان که به دلایل مختلف آب و هوایی ، جغرافیایی ، سیاسی و نفوذ مردمان آن استانها در سیستم حکومتی و نقش آن در پیشرفت و تحول استانهایشان خودداری و قیاسی با استان یزد انجام می دهم . این مقایسه در ابتدا هم به دلیل کم آبی و خشکی استان یزد بوده که شرایطی مشابه و حتی بدتر از ما دارد و هم با توجه به روش زندگی یزدیها که در تمام کشور از آن به خوبی و نیکی یاد شده و سخت کوشی و قناعت مردمان این سرزمین شهره خاص و عام بوده و تدین آنها استانشان را به دار العباد مشهور نموده است.از طرف دیگر مردم سیستان و بلوچستان هم مردمی سختی دیده و متدین هستند و بخشهایی از این سرزمین به دارالولایه ، شهر حافظان قران و …معروف گشته اند و با ناملایمتهای طبیعی همچون خشکسالی وسیل دست و پنجه نرم کرده اند اما یزدیها از دل این سختیها به توسعه رسیده اند و ما به توسعه نیافتگی و محرومیت. البته در این مقال به تفاوتهای مذهبی و نگرشهای سیاسی که در توسعه و عقب ماندگی این دو استان بی تاثیر نبوده اند نپرداخته ام و فقط به روشهای زندگی مردم دو استان و نقش آن در پیشرفت و پسرفتشان اشاره نموده ام.اعتقادم نیز بر این است که تا فرهنگ مردم یک منطقه اصلاح یا دچار تحول نشود اقتصاد و معیشت و نوع نگاه حاکمیت به انان نیز تغییر و تحول پیدا نمی کند.
ابتدا از فرهنگ کار و اشتغال که فاکتور مهمی در توسعه است آغاز می کنم.شاید بدانید استان یزد دارای یکی از کمترین آمار بیکاری در سطح کشور می باشد و فقط شهر میبد در نزدیکی مرکز استان دارای بیش از ۳۰ کارخانه کاشی سازی ، سرامیک سازی ، فولاد ، موتورسیکلت سازی ،تن ماهی، شهرک صنایع دستی و کارگا ههای تولید انواع شیرینی است که نه تنها باعث اشتغال جوانان میبدی شده بلکه صدها و هزاران نفر از جوانان خراسانی ، خوزستانی و هم استانیهای ما نیز برای کار در کارخانجات این شهر به آنجا مهاجرت کرده اند. حتی در میبد منطقه ای وجود دارد به نام افغان آباد و صدها خانواده افغانی شاغل در کارخانه های این شهر بدون هیچ آزار و اذیتی در آنجا زندگی می کنند و تازه از وجود آنها در کارخانجات استقبال هم می شود.بسیاری از این افاغنه پس از چند سال کار در این شهر ثروتمند شده و با اندوخته ای قابل توجه آنجا را ترک می کنند . جالب اینجاست که تقریبا تمامی کارخانه های این شهر نه توسط دولت بلکه توسط بخش خصوصی و عمدتا مردم خود یزد و میبد راه اندازی شده اند .انان با مطالعه در طبیعت شهرشان دریافته اند که خاک کویر که به ظاهر خشک و بی خاصیت است بهترین ماده برای تولید انواع کاشی و سرامیک می باشد. انان از این پتانسیل طبیعی استفاده و خاک به ظاهر بی ارزش را با تلفیق هنر و صنعت تبدیل به کیمیا و ثروت نموده اند بطوری که بسیاری از مردم میبد با خرید سهام اولیه کارخانجات کاشی سازی و افزایش قیمت سهامشان هم اکنون ماهیانه چند صد هزار تا چند میلیون تومان سود بی دغدغه سهام دریافت می کنند با اینحال از تلاش و کوشش دست نکشیده اند.اما در مقایسه بسیاری از جوانان استان ما همیشه دم از خشکی و خشکسالی ، بی توجهی دولت و فشارهای قومی و مذهبی در توجیه نبود کار و اشتغال می زنند و سرمایه دارانمان هم که بحمد الله کم نیستند بجای احداث کارخانه و مراکز تولیدی و دلسوزی برای جوانان ، اقدام به ساخت خانه های چند صد میلیونی و خرید خودرو های چند ده میلیونی می کنند.حتی من شخصا خانه ای مسکونی در زاهدان دیده ام که به گواهی صاحبش یک میلیارد و چهارصد میلیون تومان برای ساخت آن هزینه شده که حتی درب و پنجره های آن از سنگ بوده و جالب اینکه تمامی معماران و بناهای آن را از اصفهان اورده که بیش از یکسال در ساخت شبانه روزی این قصر کار می کرده اند و این در حالی است که در فامیل همین شخص ده ها و صدها جوان بیکار وجود دارد که برخی از آنها با همین سرمایه می توانستند صاحب شغل شوند.از این دست نمونه ها بسیار است .
نان حلال خوری ، راضی بودن به درامد کم اما سالم و وابسته نبودن به کمک نهادهای حمایتی از دیگر ویژگیهای فرهنگ کار مردم میبد است اما بسیاری از اوقات مشاهده شده است که برخی از جوانان و حتی بزرگسالان استان ما به طمع دریافت سود زیاد و ثروت بدون زحمت اقدام به حمل و فروش مواد مخدر ، سوخت و انواع قاچاق می کنند و گروهی دیگر با انواع ترفندها و چسبیدن به نهادهای دولتی سعی در ارتزاق بی دردسر از بیت المال را دارند و در این بین انواع ریا کاری ها ، زیراب زنی ها ، رشوه و حق حسابها و ریشها و تسبیح های مصنوعی تبدیل به فرهنگ شده است که همگی ناشی از عدم تلاش برای کسب روزی کم و حلال و نبود فرهنگ صحیح کار و تلاش است .رواج این فرهنگ لطمات جبران ناپذیری به بخش امنیت و نزدیکی اقوام و مذاهب استان وارد کرده است و از طرف دیگر توازن سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی استان را به هم ریخته و البته باعث شکاف و فاصله طبقاتی نیز شده که این عدم توازن خود محمل بسیاری از نا امنی ها و مشکلات سیاسی امنیتی شده است .
فرهنگ مشارکت و تعاون از دیگر ویژگیهای مردم استان یزد است که به نمونه هایی از آن اشاره می کنم. در شهر میبد که شهر کوچکی است به اندازه شهر خاش بیش از ۱۵۰ مسجد و حسینیه مجهز وجود دارد که تقریبا اکثر آنها توسط مردم احداث شده اند ویکی از خیران این شهر حدود ۳ میلیارد تومان برای احداث یک مسجد هزینه کرده است . علاوه بر آن در هر محله یک باشگاه ورزشی برای فعالیت جوانان توسط خود اهالی محل ساخته شده که این اماکن با پر کردن اوقات فراغت جوانان با فعالیت های سالم جلوی انحراف آنان را گرفته است. تعداد این باشگاهها انقدر زیاد است که وقتی رئیس جمهور در سفر استانی اش به این شهر همانند دیگر شهرها وعده احداث دو باشگاه ورزشی را داد این هدیه رئیس جمهور به چشم مردم میبد نیامد و از آن وعده با لبخندی گذشتند. از دیگر جلوه های تعاون مردم این شهر می توان به خرید یک دستگاه پیشرفته پزشکی ام ار ای توسط یکی از خیرین این شهر که نمونه آن فقط در چند کلان شهر کشور یافت می شود و اهدای آن به بیمارستان شهر اشاره کرد.این دستگاه و تجهیزات مربوط به آن بیش از دو میلیارد تومان هزینه داشته است .خانم خیر دیگری نیز با هزینه یک و نیم میلیارد تومان بخش سوانح سوختگی بیمارستان شهر را ساخته است . تعداد زیادی آمبولانس ، اتوموبیل سواری و خودرو های خدمات رسان دیگر نیز در شهر تردد می کنند که اهدایی خیران و کارخانه داران به بیمارستان ها و مراکز خدماتی شهر است . بیش از چند صد دستگاه ابسرد کن در سطح شهر توسط خیران نصب شده و مردم از انها استفاده می کنند و من به یاد آوردم که حتی در بسیاری از مدارس شهر زاهدان آبسرد کن وجود ندارد چه برسد به خیابانها ی شهر و مدارس شهرهای دور افتاده استان. و البته پزشکانی نیز در زاهدان ما وجود دارند با درآمدی ماهیانه ۶۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان وحتی بیشتر اما دریغ از یک ویزیت رایگان در مطبشان و احداث یک درمانگاه خیریه ، یتیم خانه و مراکزی نظیر آن در استان.
دوستی که چند روزی در شهر میبد مهمان او بودم تعریف می کرد که مردم شهر در ماههای مختلف و به مناسبتهای مذهبی نذر و خیرات آماده و درب منزل نیازمندان تحویل می دهند و در ماههای رمضان ورجب وفور غذا و مواد خوراکی در خانه نیازمندان مشاهده می شود.حال مقایسه کنیم با فرهنگ مشارکت در استان ما که بسیار کمرنگ است و در حد ساخت مسجد و حوزه علمیه به چشم می اید . متاسفانه فرهنگی در بین مردم ما رواج دارد که ساخت مدرسه و درمانگاه و تجهیز بیمارستانها وظیفه دولت شمرده شده و فقط با ساخت مسجد می توان به بهشت راه یافت!!.بسیاری از ما نه تنها یک دست ملحفه به بیمارستان و درمانگاه شهرمان هدیه نمی کنیم بلکه حتی گاهی برای ترخیص بیمارمان از بیمارستان به انواع حیله ها متوسل شده و با یافتن پارتی و آشنا سعی در عدم پرداخت هزینه قانونی و رایج بستری و درمان بیمارمان می کنیم چه دارا باشیم چه ندار.در یکی از مناطق گرمسیر استان در یک کوچه شهر در رقابت برای رفتن به بهشت ! دو باب مسجد احداث شده و چندین دستگاه کولر گازی در آن نصب شده است در حالی که در همان منطقه وقتی وارد مدرسه شهر و کلاس درس بچه ها می شوید به علت نبود حتی یک پنکه سقفی از بوی عرق طفلان دانش آموز نمی توانی قدم به کلاس بگذاری چه برسد به تدریس و تحصیل و قبول شدن در کنکور و …
قصد توهین به فرهنگ مردم استانمان که خود بخشی از آن هستم را ندارم اما نمی توان از واقعیتها فرار کرد. به نمونه های دیگری از نوع زندگی مردم میبد اشاره می کنم. وجود کار و اشتغال به گونه ای امنیت را در شهر فراهم کرده است که مردم اتو موبیل و موتورسیکلت های خود را بدون قفل و زنجیر شبانه روز در کوچه و خیابان رها کرده اند بدون ترس از هر گونه سرقتی .تا چند سال قبل طلافروشان این شهر مغازه هایشان را با بستن یک قفل ساده تعطیل کرده و حتی طلاهای داخل ویترین را جمع نمی کردند اما موارد سرقت معدود انهم توسط مهاجران استانهای دیگر آنها را کمی محتاط تر کرده است .به نظر می رسید همه مردم این شهر پرکارند بجز پلیسها که از بیکاری نمی دانند چکار کنند . البته هنوز هم برخی طلا فروشان شهر طلا را نسیه و بدون چک و فقط با اعتبار و اعتماد به مردم شهرشان می فروشند . دوستم نقل می کرد در این شهر حتی یک دختر تنها ساعت ۱۲ شب می تواند برای انجام کاری از خانه خارج شود و هیچ اتفاقی برای او نمی افتد اما در زاهدان ما چه اتفاقی افتاده است که یک مرد بالغ تنومند هم گاهی جرات نمی کند از ساعت ۱۰ شب به بعد در خیابانها تردد کند.در شهر میبد و اطراف آن باغات انار و پسته فراوانی وجود دارد که میوه های آن بر روی زمین افتاده و کسی به آن دست درازی نمی کرد و من همانجا به یاد باغ خودمان افتادم که با وجود داشتن حصار و پرچین نه تنها میوه های باغ بلکه بیل و کلنگ کارگرانمان گاه و بیگاه به سرقت می رود. امسال کنتور و کابل و تجهیزات موتور آب نیز توسط سارقان عزیز به یغما رفت. شاید بخشی از نا امنی ها و سرقت های استان ما ناشی از بیکاری و گرسنگی باشد اما دلیل عمده آن بر می گردد به رواج فرهنگ مفت خوری و تربیت ناصحیح فرزندان و البته تدینی که برخی از ما در ریش و کلاه و بستن دکمه بالای پیراهن می شناسیم .
به نکته مهم و کلیدی در موفقیت و پیشرفت مردم میبد اشاره می کنم و آن اهمیت دادن مردم این دیار به علم و علم اموزی است.شاید بدانید که حدود ۱۵ سال است که میبد و استان یزد بطور متواتر رتبه اول کشور در کنکور سراسری را کسب می کند . میزبان من تعریف می کرد که تمامی دبیران او در دوره دبیرستان فوق لیسانس بوده اند . در این شهر آنقدر تحصیلکرده وجود دارد که حتی بسیاری از کارگران ساده کارخانه ها لیسانسیه هستند و حقوق مناسبی هم دریافت می کنند. تقریبا از هر نوع دانشگاهی در این شهر وجود دارد . از دانشگاه ملی گرفته تا دانشگاه آزاد که یکی از دانشگاههای بزرگ در کشور است . دانشگاه علوم قرانی ، دانشکده فنی ، دانشکده خبر ، دانشگاه جامع علمی و کاربردی ، دانشکده کاشی و سرامیک ، دانشگاه پیام نور و شاید مراکز آموزشی دیگری که نتوانستم ذکر کنم . شاید بگویید زاهدان ما هم داشگاههای زیادی دارد اما توجه داشته باشید که زاهدان یک مرکز استان است و کلان شهری با جمعیت ۸۰۰ هزاز نفر و میبد شهر کوچکی است با جمعیت ۷۰ هزار نفر که تا چند سال پیش بخش بود .تعدادی از مراکز دانشگاهی میبد با مشارکت مردم این شهر ساخته شده اند . بسیاری از پزشکان و روحانیون طراز اول مملکت نظیر علامه فاضل میبدی ، آیت الله یزدی ، ایت الله خاتمی و … از این شهر هستند.
توجه به فرهنگ و آثار باستانی از نکات دیگر قابل توجه مردم میبد است که وفور مراکز فرهنگی و توجه به آثار باستانی و حفظ آن به عنوان شناسنامه تاریخی شان گواه این مساله است .
در این شهر ساده زیستی ، نبود خانه های مجلل با اسراف های فراوان و نبود فخر فروشی های قومی و فامیلی ویژگی دیگری بود که به چشم می خورد و هیچ کس حتی بچه های کارخانه داران بسیار ثروتمند خود را بالاتر از دیگر افراد جامعه نمی دانستند عکس آن وجود رقابت های فامیلی در قالب زهی زهی در مناطقی از استان و خان و سردار و نوکر و …در مناطقی دیگر ویژگی ای است که هم باعث ایجاد تبعیض نژادی و مسائل اجتماعی مربوط به آن شده و هم باعث از بین رفتن اعتماد به نفس گروه عظیمی از مردم شده که به ظاهر به طبقات پایینتر اجتماعی تعلق دارند . این گروه ها در اثر سرکوبهای قومی و فامیلی در طول تاریخ نتوانسته اند جایگاه مناسب اجتماعی اقتصادی و حتی علمی به دست اورند و در فرایند توسعه استان نقش ایفا کنند.گروه منسوب به کاستهای بالاتر نیز حتی گاهی عارشان می آید که دست به کار بزنند و کار را وظیفه افراد نژاد پایینتر می دانند.نبود فرهنگ کار و تلاش هم دلیل دیگر عقب ماندگی اقتصادی است .وجود این باورهای غلط در میان مردم منطقه را من در کتاب سفرنامه “نظری به بلوچستان ” محمد برقه ای که ۳۷ سال پیش نوشته بود خوانده ام و اکنون نیز می بینم و شاید دهها سال بعد دیگران نیز ببینند و بنویسند و آیندگان بعد از آنها هم بخوانند . بنا بر این اصلاح باورهای سنتی برتر بودن اقوامی بر اقوام دیگر نیز در فرایند تحول و توسعه امری ضروری است که نه توسط حاکمیت بلکه توسط خود مردم این دیار قابل اصلاح است . جالب است بدانید کارشناسان مسائل اجتماعی وجود فرهنگ قومیتی و طایفه گرایی را از ویژگیهای جوامع عقب افتاده می دانند و فرد گرایی اجتماعی را راهی برای تکامل اجتماعی پیشنهاد می کنند .
تحمل پذیری و و پذیرش افراد با مذاهب گوناگون و همزیستی از ویژگی های دیگر مردم یزد است .به نمونه ای از آن در بخشهای قبلی مقاله در مورد افغانی های مقیم میبد اشاره کردم. اما جالب است بدانید که یزد منطقه ای هم دارد به نام بلوچ آباد که مهاجران بلوچ استان ما در آنجا بدون هیچ گونه تبعیض یا مشکلی زندگی و کار می کنند و مسجد و امام جماعت هم دارند. پیروان آیین زرتشت هم عبادتگاه و اتشکده خاص خود را داند و مشکلی با مسلمانان ندارند . هیچ تفکیک قومی یا مذهبی نیز بین مردم یزد وجود ندارد.حال بشنوید از استان ما که سالهاست در مفاهیمی همچون بومی و غیر بومی ، شیعه و سنی ، بلوچ و زابلی و بیرجندی و …مانده ایم و آنچنان رقابتها و حصارهای بلندی بین خودمان کشیده ایم که ورود و خروج و یا نگاه چپ به هر یک از این حصارها گاهی به قیمت خون یا کار و زندگی مان تمام می شود. ما حتی تحمل نداریم رقیب قومی یا مذهبی مان پلیس و قاضی و گروهبان سوت زن سر چهار راه که مشاغل شریفی هستند و به امنیت خود ما هم ربط پیدا می کنند بشود.گروه اندک دیگری با باور غلط به نام دین و دفاع از دین در سنگر دین یعنی مسجد ،رقیب دیگر خود را به خاک و خون می کشد.
شاید برخی ها سیاست های غلط را عامل اینهمه معضل بدانند اما خداوند به همه ما چشم و گوش و عقل داده که بتوانیم برای خودمان بهتر تصمیم بگیریم و کورکورانه اطاعت نکنیم.
می دانم که بهترین اثر کلام در خلاصه گفتن آن است و سخن تا اینجا نیز به درازا کشیده است و برای ختم آن ضمن یادآوری دو حدیث ” همه شما در مقابل مردم خود مسئول هستید” و ” هر کس شبش را به صبح برساند و برای امور مسلمین اهتمام نکند مسلمان نیست ” به خلاصه ای از ویژگیهای خوب مردم استان یزد که فارغ از سیاستها و برنامه های حکومتی باعث پیشرفت استانشان شده اشاره و خود و هم استانی هایم را به تاسی از این ویژگیهای مثبت فرا می خوانم : توجه به علم و دین و اثرات دراز مدت آن در کار و زندگی و البته آسایش جسمی و روحی ، سخت کوشی و نان حلال خوری و آینده نگری در کسب و کار ، تعاون و همکاری و دلسوزی برای شهر و مردم ، نبود فخر فروشیهای قومی و قبیله ای ، ساده زیستی ، نداشتن کینه های تاریخی قومی و مذهبی.